تصمیم هولناک پدر بیرحم؛ سر به نیست کردن دختر در اطراف تهران | ردپای زن چهارم در ماجرای فرزند زن سوم
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۳۳۵۵۰
به گزارش همشهری آنلاین، رسیدگی به این پرونده از خرداد سال ۹۸ با شکایت یک زن جوان آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رفته بود مدعی شد همسرش بعد از جدایی از وی و ازدواج با زنی دیگر دختر خردسالش را سر به نیست کرده است.
سرنوشت ابهامآمیز بچه طلاقاین زن در تشریح ماجرا گفت: در سال ۸۷ با مردی به نام ناصر ازدواج کردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این زن در حالی که اشک میریخت، گفت: هربار با ناصر تماس میگرفتم و میخواستم با دخترم صحبت کنم او بهانهای میآورد. حالا مدتی است از دخترم بیخبرم و گمان میکنم همسر سابقم بلایی سر دخترم آورده است، به همین خاطر اجازه نمیدهد حتی صدای دخترم را بشنوم.
ادعای عجیب پدربا این شکایت ناصر ۴۲ ساله تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد دخترش را چند ماه قبل به مادرش تحویل داده و دیگر از او خبری ندارد.
اظهارات ضد و نقیض این مرد شک پلیس را برانگیخت تا اینکه ناصر مدعی شد دخترش را در حوالی میدان شوش به یک مرد فروخته است. ولی وقتی پلیس به دروغگویی وی پی برد لب به بیان حقیقت گشود.
رها کردن سیما کوچولو در بیاباناین مرد گفت: وقتی دخترم را از همسرم گرفتم و او را به خانه بردم، همسر چهارمم مخالف نگهداری از دخترم بود. او از من خواست تا دخترم را به مادرش تحویل دهم اما من راضی به این کار نبودم و قبول نکردم. همسرم به من فشار میآورد و دیگر روز خوش در خانه نداشتم. به همین خاطر به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرصی خریدم. یک روز به بهانه تفریح دخترم را سوار موتورم کردم و با هم به بیابانهای پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم. در راه بازگشت به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده است به همین خاطر او را کنار جاده از موتور پیاده کردم و به خانه برگشتم و دیگر خبری از دخترم ندارم.
ردپای زن چهارم، پدر بیعاطفهبا اظهارات تکاندهنده پدر بیرحم، مأموران به بررسی مناطقی پرداختند که وی مدعی بود پیکر نیمه جان دخترش را آنجا رها کرده است اما هیچ ردی از دختر بچه به دست نیامد. با توجه به پیدا نشدن اثری از سیما کوچولو فرض قوی بر این شد که دخترک کشته شده باشد و حیوانات جسدش را خورده باشند.
به این ترتیب برای ناصر به اتهام قتل و برای همسر چهارمش به اتهام معاونت در این جرم کیفرخواست صادر شد و ناصر و همسر چهارمش در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
در دادگاهدر ابتدای جلسه پدر ناصر به جایگاه رفت و گفت: با اینکه در ابتدا اعلام گذشت کرده بودم ولی حالا خواهان اشد مجازات برای پسرم، مادر سیما و همسر چهارم پسرم هستم. آنها همگی در ناپدید شدن نوهام مقصر هستند و باید به سزای کارشان برسند.
سپس مادر سیما روبه روی قضات ایستاد و گفت: من از ناصر و همسرش شکایت دارم و حاضر به مصالحه هم نیستم.
اتهام قتل پدر در سرنوشت سیما کوچولوسپس ناصر روبه روی قضات ایستاد و گفت: باور کنید قصدم کشتن دخترم نبود. اگر فشارهای همسر چهارمم نبود هیچگاه دست به این کار نمیزدم.
زن چهارم ناصر نیز گفت: من از ناصر نخواستم بلایی سر دخترش بیاورد. فقط خواستم او را به مادرش تحویل دهد. من به او گفته بودم خودم فرزند دارم و نمیتوانم فرزند دیگری را بزرگ کنم.
دخترک شاید زنده باشددر پایان جلسه قضات وارد شور شدند و ناصر را به ۳ سال زندان و دیه محکوم کردند اما این حکم در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و شکسته شد و قضات عالی رتبه دیوان عالی کشور خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند تا شاید ردی از دختر کوچولو به دست بیاید.
محاکمه دوبارهناصر بار دیگر در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: پدربزرگ سیما که ولی قهری وی است اعلام گذشت کرد.
سپس مادر سیما در حالی که اشک میریخت، گفت: در این سالها هیچ ردی از دخترم به دست نیامد و من نمیدانم چه بلایی سر جسدش آمده است، من برای شوهر سابقم اشد مجازات میخواهم.
وقتی ناصر روبه روی قضات ایستاد این بار منکر قتل دخترش شد. وی گفت: من اتهام قتل دخترم را قبول ندارم. زن سوم و چهارمم با هم اختلاف داشتند و مدام تلفنی با هم بحث میکردند. آنها هیچ کدام دست از سرم بر نمیداشتند. حضور دخترم هم اوضاع را بدتر کرده بود. به همین خاطر او را به پاکدشت بردم و به او قرص خوراندم. اما من دیگر از سرنوشت او اطلاعی ندارم و نمیدانم زنده یا مرده است. من نمیخواستم دخترم را بکشم. فقط به او قرص خوراندم تا بیهوش شود. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.
کد خبر 768530 منبع: ایران برچسبها خبر مهم حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم حوادث ایران همین خاطر همسر چهارم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۳۳۵۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مریم خمینی نوه امام در خارج از کشور چه کاره است؟
به گزارش تابناک به نقل از عصر ایران، خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»